یک فنجان چای در بعد ازظهر


به وقت شهرزاد

دوشنبه, ۲۸ دی ۱۳۹۴، ۰۱:۳۹ ب.ظ
آخرین باری که همه ی خانواده با هم پای تلوزیون نشستیم و فیلم دیدیم را دقیقا یادم نیست...دقیقا یادم نیست یعنی زمان زیادی از این گردهمایی خانوادگی گذشته.
دلیلش هم ربطی به دور شدن از هم و غرق شدن در دنیای مجازی و اینها ندارد...از یک جایی به بعد ما هر کدام سلیقه ی خاص خودمان را پیدا کردیم که دیگر با مامان و بابا هماهنگ نبود...از یک جایی به بعد یادمان رفت که کنار مادر و پدری بنشینیم  که روزی با ما فوتبالیست ها و عمو پورنگ و شرک و گارفیلد دیده اند,ما هر کدام سرمان  به فیلم هایی که وقت و بی وقت با تبلت و لپ تاپ می بینیم, گرم است. فیلم هایی که حتی اسمشان هم به گوش مامان و بابا نخورده است...
و در مقابل همه ی اعتراض های مامان که چرا شما هر کدومتون یه گوشه ی خونه با هدفون نشستید و اصرارهاش برای دور هم جمع شدن به وقت "کیمیا" تصمیم گرفتم سریال جدید حسن فتحی که حداقل کارهایش از جواد افشار چند آب پاک تر است را برای اهالی خانه تهیه کنم...
اولین قسمت سریال را که مامان دید اینقدر تعریف کرد که ناخودآگاه همه را پای تلوزیون کشاند و برای اولین بار در سالهای اخیر همه ی اعضای خانواده بدون هیچ غرولند و اعتراضی فیلم را تا پایان دیدند و سوال بعدیشان خیالم را راحت کرد که انتخابم درست بوده است :"قسمت بعدی کی میاد؟"

حالا اسمش را بگذارند سریال عامه پسند بازاری ....بگویند قصه اش تکراری ست....غر بزنند که دیالوگ ها اغراق آمیز است,ولی تمام عیب هایش می ارزد به لذت فیلم دیدن های خانوادگی ما...تمام عیب هایش می ارزد به یک نگاه خوابالود مامان که صبح بیدارم میکند و میگوید:"امروز شهرزاد میاد از باشگاه برگشتی یادت نره بگیری".
اصلا درد و بلای شهرزاد بخورد توی سر هرچه Friends و Breaking Bad و Game of Thrones که ما را اسیر مدیا پلیرهای شخصی میکند.
۹۴/۱۰/۲۸
آرزو