یک فنجان چای در بعد ازظهر


۳ مطلب با موضوع «بعضی ها...» ثبت شده است

۱۴:۳۶۱۹
آبان


بعضی ها هم هستن که در کسری از ثانیه به امتحان ها جواب میدهند,آنقدر  که از شدت واکنش های سریعشان  خنده ات میگیرد...آنقدر منطقی ساده اند که در عرض چند ساعت میشود آنالیزشان کرد و به نتیجه رسید...
برای شناخت این آدمها نیازی به روانشناسی قوی نیست,خودشان خیلی زود همه چیز را نشان می دهند...
با خیال راحت به این آدمها نزدیک شوید,این ها حتی وابستگی نمی آورد چون تصمیمات مهم شان هم با چند جمله عوض میشود
تمشک طلایی منطق تعلق میگیرد به آدمهایی  که  با همه چیز "موافق" هستند
آرزو
۱۳:۰۴۲۲
مهر

                                  

بعضی از آدمها هم هستند که فاصله شان دورتر از آخرین مقیاسی ست که انسان کشف کرده...

بعضی ها که اصلا درست و حسابی نمیشناسی شان....

بعضی هایی که شاید هرگز در زندگی نیبینی شان....

آدم هایی که بوی خوش وانیل میدهند:)

آنقدر که با هر نوتیفیکیشن ,با هر کامنت,با هر تماس تلفنی شامه ات را پر کند و تو چشم هایت را ببندی و یک ظرف پر از بستنی,یک تکه کیک خوشمزه ی خانگی تصورشان کنی...

حتی اگر همه ی محبتت پشت خطوط مجازی جا بماند اما باید باشند تا یک دفعه وسط حیاط دانشگاه....روی نیمکت مخصوصت به یادشان بستنی وانیلی بخوری و هی با خودت بگویی "چقدر خوبه که اینقدر دوری....چقدر خوبه که دوری و میشه باهات حرف زد..."

"چقدر خوبه که هروقت کیک میپزم با عطر خوش وانیل کنارم حست میکنم و "عینکوی بی آزار " گفتنت توی گوشم طنین می اندازه"

و چقدر خوب است که میتوانیم میان رویا ,شب هایی را تصور کنیم که عینک هایمان تا صبح کنار هم از داستان هایی که خوانده اند حرف می زنند و ما جایی حوالی دیوانگی پرسه خواهیم زد...


 

 

آرزو
۲۳:۴۰۱۴
مهر

      

بعضی ها نوبرانه های زندگی اند, همین که می آیند رنگ زندگی عوض میشود...

یک جوری دلبرانه ای,سبز طور میشود؛آنقدر که تصویر لبخندشان تا مدت ها نوازشت میکند...

مثلا تو نارنگی زندگی منی....

میدانی که نارنگی سوگلی پاییزی من است با آن سبز دلبرانه ات که کم کم نارنجی گرمی میشود و بوی خنکش ته دل آدم را قلقلک می دهد...

تو اصلا ازآن بعضی هایی هستی که باید قابت گرفت و چسباند به دیوار زندگی...

نه به خاطر اینکه همیشه توی کیفت اسنیکرز داری...

نه به خاطر اینکه کیلومتر ها راه را می آیی کنارم چون دلم هوای کافه ی محبوبم را کرده...

نه به خاطر اینکه کیک شکلاتی بی بی را تا دانشگاه برای تولدم میکشانی...

نه به خاطر اینکه پا به پای دیوانگی من انقلاب را برای مروارید سیاه میگردی و یادت میرود که کفش پاشنه بلندت چه بلایی سر پاهایت آورده است...

نه به خاطر اینکه آشپزخانه ی نداشته ام را پر از سبز کرده ای ...

اصلا تو را به خاطر همین نارنگی بودن باید نگه داشت,قابت گرفت,اصلا زندانی ات کرد....

همین که میان این همه سردی دنیا,نوبرانه ای....همین که رفاقتت ترش مزه است...همین که بوی محبتت ته دل را قلقلک می دهد به همه ی این دنیا می ارزد...


جامانده : میگن قبل خوردن نوبرانه باید آرزو کرد,یادم باشه فردا قبل بوسیدنت ارزو کنم :)




آرزو