محبتی با عطر وانیل
بعضی از آدمها هم هستند که فاصله شان دورتر از آخرین مقیاسی ست که انسان کشف کرده...
بعضی ها که اصلا درست و حسابی نمیشناسی شان....
بعضی هایی که شاید هرگز در زندگی نیبینی شان....
آدم هایی که بوی خوش وانیل میدهند:)
آنقدر که با هر نوتیفیکیشن ,با هر کامنت,با هر تماس تلفنی شامه ات را پر کند و تو چشم هایت را ببندی و یک ظرف پر از بستنی,یک تکه کیک خوشمزه ی خانگی تصورشان کنی...
حتی اگر همه ی محبتت پشت خطوط مجازی جا بماند اما باید باشند تا یک دفعه وسط حیاط دانشگاه....روی نیمکت مخصوصت به یادشان بستنی وانیلی بخوری و هی با خودت بگویی "چقدر خوبه که اینقدر دوری....چقدر خوبه که دوری و میشه باهات حرف زد..."
"چقدر خوبه که هروقت کیک میپزم با عطر خوش وانیل کنارم حست میکنم و "عینکوی بی آزار " گفتنت توی گوشم طنین می اندازه"
و چقدر خوب است که میتوانیم میان رویا ,شب هایی را تصور کنیم که عینک هایمان تا صبح کنار هم از داستان هایی که خوانده اند حرف می زنند و ما جایی حوالی دیوانگی پرسه خواهیم زد...